نورکردی

ساخت وبلاگ

آراشیدا دختر محمددر پانزدهم مرداد دنیا اومد این مرداد رو خیلی دوست دارم چون تو خونه ما هرروزش تولد یکی هست .
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۵ ساعت 14:3 توسط نازنین زینب کردی  | 

نورکردی...
ما را در سایت نورکردی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kordi11o بازدید : 75 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 17:32

امشب شب عاشوراست بر خلاف هرسال که به دامغان میرفتم امسال موندم بهشهر و رفتیم  خیابون امام مردم زیادی کنار چهار راه ایستاده بودم و دسته ها می آمدند و می رفتند امیر علی رو بردم جلو تا ببینه  هر دسته سعی کرده بود بهتر از دسته دیگه ای باشه یه رقابت مسجدی اومدروی کناره یه مغازه نشتم با خودم گفتم  اصلا حس عزداری نداره همین موقغ یه دسته کوچیک اومد یه سری جو ون وپیرمرد سر چهاراه شروع کرد به چرخو ندن علامتش با اخساس تمام یا ابوالفضل می گفت عشق بهش قدرت  می داد احساس کرد اگه علامت ابوالفضل هم اینقدری  بودبا همین شدت برا حسین (ع) اونو می چرخوند اشکهام سرازیر شد نورکردی...ادامه مطلب
ما را در سایت نورکردی دنبال می کنید

برچسب : زنده یاد ابوالفضل سپهر,یاد نامه ابوالفضل بیهقی, نویسنده : kordi11o بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 6 دی 1395 ساعت: 1:15

نورکردی...
ما را در سایت نورکردی دنبال می کنید

برچسب : آرامش,ارامش دل,ارامش چت,آرامش دوستدار,آرامش درون,آرامش شب,آرامش در حضور دیگران,آرامش شاهرخ,آرامش در طوفان,ارامش روان, نویسنده : kordi11o بازدید : 32 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 17:33

این نوشته یک از داستهای کتاب بیست دقیقه پیاده روی با خدا نوشته زینب خاتون کردی که در دست چاب است گرفته شده است داستان مربوط به 19سال پیش می باشد و به ما یاد آوری میکند در بخش نذورات دقت داشته باشیم . راستی فردا تولد است                                                                                                                           بچه  رو  بغل  کرد و خوا باند؛ سعی کرد با فشار دادن سینه در  مکیدن شیر  کمکش کنه ؛ اما شیری نمی اومد و بچه رو خسته تر می کرد . موهای لخت قهوای؛ طلایی پسرش از روی زانوش به طرف پایین آویزان شده بود کودک درحالی ک نورکردی...ادامه مطلب
ما را در سایت نورکردی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kordi11o بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 17:33

دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیاته آدمی خیلی متواضع  و مودب ،کلی ،می شناختمش یعنی به چهره، یک روز آمد و در مورد درسهای جبرانی رشته اش ازم پرسید و من با آب وتاب راجع به عروض برایش توضیح دادم واو گوش کرد و سفارش اکید کردم که قبلا" خودتان کامل کار کنید و اوزان را یاد بگیرید ایشان هم با کمال ادب تشکر کردند و رفتند همان روز مراسم روز معلم بود و من هم به مراسم دعوت بودم ،در بین مراسم مجری ضمن تعریف وتمجید فراوان از شاعر و معلم بزرگوار شهرمان دعوت بعمل آورد و من دیدم آقای فرجود به روی صحنه رفتند و چند سروده زیبا در خصوص معلم خواندند  از خودم خنده ام گرفت و از سکوت و نورکردی...ادامه مطلب
ما را در سایت نورکردی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kordi11o بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 17:33